قلمی از قلمدان قاضی افتاد. شخصی که آنجا حضور داشت گفت: جناب قاضی کلنگ خود را بردارید.
قاضی خشمگین پاسخ داد: مردک این قلم است نه کلنگ. تو هنوز کلنگ و قلم را از هم باز نشناسی؟
مرد گفت: هر چه هست باشد، تو خانۀ مرا با آن ویران کردی.
منبعwww.pandamoz.com
قلمی از قلمدان قاضی افتاد. شخصی که آنجا حضور داشت گفت: جناب قاضی کلنگ خود را بردارید.
قاضی خشمگین پاسخ داد: مردک این قلم است نه کلنگ. تو هنوز کلنگ و قلم را از هم باز نشناسی؟
مرد گفت: هر چه هست باشد، تو خانۀ مرا با آن ویران کردی.
منبعwww.pandamoz.com
موضوعات مرتبط: حکایت
تاریخ : ۱۶ بهمن ۹۳ ، ۱۰:۴۰ | نویسنده : سید علی قریشی
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
لطفا از دیگر مطالب نیز دیدن فرمایید